بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَرولَیُزلِقونَکَ بِأَبصرِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرٌلِلعَلمین

بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَرولَیُزلِقونَکَ بِأَبصرِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرٌلِلعَلمین

دندون

پیرو چندین شب نخوابیدن طاها و مامان و چندین روز اذیت کردن و بهونه و نق نق و غذا
 نخوردن و  گریه کردن فسقلکمون  متوجه شدیم که کوچولوی مامان  چهارتا دندون آسیاب
 و نیش رو با هم دراورده خدا قوت کوچولوی من اخه چرا با هم عزیز دلم ؟ از  حرف زدنت
 هم بگم  که هزاااااااار ماشالله  هر روز نسبت به روز قبل   پیشرفت میکنی و کلی کلمه
 جدید یاد گرفتی نفسم





اولین زیارت طاها از علی ابن مهزیار اهوازی

عزیز دلم با اینکه یک سال از تولدت میگذره ولی تا به حال قسمت نشده بود ببریمت برای

زیارت علی ابن مهزیار که خدا رو شکر بالاخره  برای اولین رفتی زیارت و اونجا در حالی

که من داشتم قران میخوندم تو هم یه تسبیح پیدا کرده بودی و بلند بلند برا خودت حرف

میزدی فکر کنم داشتی ذکر  میگفتی

چند تا عکس یادگاری هم از اولین زیارتت گرفتم  عزیزم



در پناه خدا باشی و زیارت قبول انشالله

پارک

عزیز دل مامان و بابا

جمعه ی گذشته بردیمت پارک و با اینکه فکر میکردیم خیلی بهت خوش نگذره و

نتونی بخاطر کوچمولو بودنت از وسایل بازی استفاده کنی ولی خدا رو شکر حسااااابی

بهت خوش گذشت و با اکثر وسیله های پارک بازی کردی و مخصوصا عاشق استخر

توپ بزرگی که تو پارک بود شدی. البته اولش یکمی از اینهمه توپ تعجب کرده بودی

ولی اخر دست بزور از توی استخر توپ اومدی بیرون




بعد من و بابا سعید جون گفتیم برا تنوع ببریمت با بقیه وسایل هم بازی کنی که تو نظر دیگه ای داشتی و خودت تصمیم گرفتی که  .....



بعله ..بدون اینکه از ما بخوای ازش پایین اومدی ووووو.....


 

دویدی به سمت استخر توپووووو شیرجههههه ..



و بعدش هم دقیقا وسط اون همه توپ که  گاهی توشون گم میشدی


 

البته ما  از رو نرفتیم و بعد از مدتی دوباره جای تو تصمیم گرفتیم و ایندفعه بردیمت  برای سرسره بازی که خییییییییلی خوشت اومد قربونت برم الهی


 



و بعد از پارک هم رفتیم پیاده روی و اخر سر هم یه عکس یادگاری با شرکتی که بابا توش کار میکنه و قراره انشالله در آینده مدیر عاملش بشی گرفتیم البته تاریخ تولدت هم دقیقا برابرشده با سالروز تاسیس شرکت





تولد یه نی نی کوچولوی ناز

سلام

مامان باز فرصت کرد تا بیاد و یه خبر دیگه رو( با تاخیر البته) بنویسه . 


واونم بدنیا اومدن یه نی نی کوچولو به اسم بارمان ..بعله نی نی عمه سامره هم ششم

دیماه بدنیا اومد و امروز اولین ماهگردشه ..و پسر  گل من هم پسرعمه دار شد

..ایشالا که نی نی بارمان همیشه تنش سالم باشه و زیر سایه پدر مادر مهربونش

۱۲۰ سال زندگی کنه و دوستای خوبی واسه هم باشید عزیز دلم


شیرین زبونی های قند عسلم

مامان  جون خیلی وقته از کارای جدیدت و شیرین کاری هات ننوشتم منو ببخش

تو هم که هزار ماشاالله هر روز  کارای جدید یاد میگیری و الان نمیدونم از کدوم کارت بنویسم 


اول از همه جونم برات بگه که مثل بلبل از صبح تا شب حرف میزنی و اواز میخونی

 

و دیگه کلا چهار دست و پا رفتن رو کنار گذاشتی و تو هر شرایطی فقط میخوای روی دو تا پاهای


کوچولوت راه بری .

قربونت بشم الهی که از وقتی از خواب پا میشی فقط در حال راه رفتن و 

شیرین زبونی هستی کلی کلمه جدید یاد گرفتی و الان دیگه ماما بابا آب نون اردک(که البته میگی کردک ) هاپو

بی بی اوف گل الو  به به  اخ  داغه(که البته میگی داخه ) علی  ببر (البته صدای ببر رو هم در میاری و دهنتو باز میکنی و غرش میکنی ) عمه   عمو   توپ  می می   بده   دست   پا   مو   موز  کتک  گوشت(البته میگی گوگت چون حرف ش رو نمیتونی تلفظ کنی) نیست   رفت    دایی  توپ  شوت ( که میگی توت ولی منظورت شوته) و...


چند وقت پیش یه بلوتوث بامزه از یه دختر بچه دیدم که به قورباغه میگفت غورغابه..... منم بهت میگفتم طاها بگو قوووور باااااغه  ....تو هم بعد از کلی نگاه کردن به دهنم و دقت گفتی غوووووردک  ( بر وزن اردک )  خلاصه کلی باعث خنده یه همه شدی اخه خونه مامان بزرگ بودیم


صدای بعضی از حیوونا رو هم بلدی مثلا وقتی میگیم طاها مرغه میییییییییگه ؟؟ سریع میگی قد قد قد قدقدقد ..وقتی میگیم هاپو مییییییگه ؟؟ تو میگی هاپ  ..و همینطور صدای پیشی و جوجه و ببر و گنجشک  رو هم بلدی


وقتی هم دوتا انگشتمون رو نشونت میدیم و میگیم طاها این چندتاست ؟؟ فوری میخندی و میگی دووتا  دو دو دو   و چند بار تکرار میکنی و میخندی فدااااااااااااات بشم الهی


  والبته وقتی گرسنه  باشی میگی نون بده  نون بده ( گاهی هم میگی نوم که منظورت همون نونه) .. خیلی برام جالبه که تونستی جمله بگی هرچند که خیلی کوتاهه ولی من که مثل همیشه از توانایی هات ذوق  زده میشم


ودیگه تقریبا متوجه حرفای ما میشی مثلا همین دیروز بهت گفتم طاها جون برو تو اشپزخونه جارو رو بیار بده دستم البته سمت اشپزخونه اشاره کردم  وپانتومیم جارو زدن رو هم انجام دادم  تو هم بعد از یخورده نگاه کردن در عین ناباوری من رفتی و جارو دستی رو از تو اشپزخونه اوردی دادی دستم نمیدونی چقدر ذوق زده شده بودم طوری که بغلت کردم و هزار تا بوسیدم و  قربون صدقت رفتم


دیگه رسما انگشت تو دهن کردن رو ترک کردی و حتی دیگه توی خواب هم اگه گرسنه بشی انگشتت رو توی دهنت نمیذاری


ووووو  پسر حرف گوش کنی هستی و اگه بگم به چیزی دست نزن   گوش میدی و رهاش میکنی و میری دنبال بازی البته گاهی هم باید  برات تکرار کنم که این کارو نکن  و خیلی هم باید با قاطعیت بگم وگرنه  گوش نمیدی و اگه ببینی میخندم و مهربونم حرفم رو جدی نمیگیری و با خنده ی وروجکی کارتو ادامه میدی


یه تغییر دیگه هم توی کارات بود و اون این بود که دیگه از روی زمین چیزی رو برنمیداری بخوری و به محض اینکه چیزی روی زمین پیدا کنی بهم نشون میدی و میگی اخه ااااخ  ااااااخ  و میاری میذاریش تو دستم..بخدا همه یه وجودمی نفسمی که اینقدر عاقلی هزااااااار ماشالله


غذا خوردنت خدا رو شکر بد نیست و تقریبا همون غذایی که من و بابا سعید جونت میخوریم بهت میدیم و دیگه غذای ممنونه نداری البته بغیر از شیرینی و شکلات و چیزهایی که حتی من و بابا هم نمیخوریم و ضرر دارن مثل کنسرو ها یا سوسیس و ....

بعد از غذا هم عاشق اینی که برات مسواک بزنم شاید فکر میکنی یه جور بازی یه  چون همیشه با شعر و اوازه و خنده اس ولی خدا رو شکر خیلی خوشت میاد و اجازه میدی من دندونای فاصله دارتو که همیشه بینشون غذا میره پاک کنم.

راستی دندونای نهم و دهمت  هم بالاخره در اومدن دندونای نیش بالا که با هم بیرون زدن و البته الان هم دو تا دندون دیگه  داری که فکر کنم همین روزا سر و کله اشون پیدا میشه ایشالا..فقط امیدوارم زیاد پسر نازنینم رو اذیت نکنن و راحت در بیان البته لثه ات خیلی وحشتناک متورم شده  وگاهی شبا با گریه و ناله از خواب بیدار میشی ولی  دعا میکنم زودی بیان و اذیت نشی قربونت برم همه ی وجودم


 با وجود اینکه اصلا به تلویزیون علاقه ای نشون نمیدی ولی گاهی کنترل رو میگیری دستت و  شبکه ها رو عوض میکنی و تلفن خونه هم که مدام دستته و در حال الو الو گفتنی و اون بیچاره هم آرزو به دلش موند که یه شارژ درست و حسابی بشه


چند روز پیش هم تلفن رو برداشته بودی و به زن عموت زنگ زدی و چند روز قبلش هم به محل کار بابایی زنگ زده بودی و کلی باعث خنده ی بابا و همکاراش شده بودی وروجک مامان


راستی یه کار بامزه ی دیگه هم انجام میدی  که مامان بزرگ یادت داده و اونم بو کردن گل هست که  وقتی این کارو میکنی  واقعا صورت مثل ماهت دیدنی میشه و دیگه نمیتونم نبوسمت  شیرین عسل من

اینجا هم داری همون کارو انجام میدی نفسم




و هنر دیگه ات هم اینه که  شونه ات رو میگیری توی دستت و خودت موهاتو شونه میکنی  البته بیشتر نامرتبشون میکنی  ولی خوب یاد میگیری ایشالا عزیز دلم


وقتی بهت میگیم بخند قهقه یه  الکی میزنی وقتی میگیم گریه کن هم ادای گریه رو در میاری وقتی بهت میگیم طاها بخواب سرتو میذاری روی زمین مثلا لالا کردی و وقتی هم میگیم بوس کن بوسمون میکنی و به به میگی وقتی میگیم طاها کجاست میای جلوی صورتمون و نگاهمون میکنی یعنی اینجام وقتی میگیم  طاها کجاست تا بخورمش  میخندی و با سرعت فرار میکنی و پشت سر بابایی قایم میشی . خلاصه دیگه نمیدونم از کدوم کارات بنویسم که هزاااار ماشالله   تغییراتی که تو این چند وقته داشتی تمومی نداره نفسم