بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَرولَیُزلِقونَکَ بِأَبصرِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرٌلِلعَلمین

بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُالّذینَ کَفَرولَیُزلِقونَکَ بِأَبصرِهِم لَمّاسَمِعُواالذِّکرَویَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ ومَاهُوَ إِلاّذکرٌلِلعَلمین

اولین شعر

دیشب داشتم عکسای پست قبلی وبلاگت رو اضافه میکردم   

و تو و بابا هم تو پذیرایی مشغول بازی بودین و بابا سعید جون داشت برات شعر تاب تاب عباسی رو میخوندو رو دستهاش تابت میداد .تو هم حسابی خوشت اومده بود و میخندیدی 

یکدفعه دیدم قند عسلم هم شروع کرد همراه با بابا جون خوندن : تاب تاب اباسی تاب تاب اباسی تودا ددو دداسی  

 

باورم نمیشد داشتی بلند بلند شعر میخوندی

نمیدونی چقدر از شنیدنش لذت بردم و قربون صدقه ات رفتم  .

درسته اخرش رو خوب نمیگفتی ولی واقعا همین هم برا من و بابا کلی لذت داشت      

فکر کنم تا وقتی خودت انشالله بچه دار بشی  فقط بفهمی من چی میگم


از ذوقم سریع پریدم  دوربین رو برداشتم تا مثل همیشه همه ی اولین کارهات رو برات ثبت کنم و حالا اولین شعری که خوندی رو هم برات ثبت کردم تا بعدا از دیدن و شنیدنش لذت ببری نفس مامان


اینجا هم امامزاده عبدالله هست که قبلا فرصت نکرده بودم عکس هاشو بذارم





اینم عینکی که خیلی دوسش داری





جدیدا عاشق این دوچرخه ی قدیمی شدی 











پارک


دیشب من و تو وبابایی با هم رفتیم پارک و رستوران و حسابی بهت خوش گذشت

            


یه عالمه اردک دیدی و بهشون غذا دادی


با قایق رفتیم وسط دریاچه پیش اردک ها و تو با دیدنشون ذوق میکردی


و دست میزدی و دستاتو بالا و پایین میبردی                   




توی رستوران هم خیلی آقا بودی و خدا رو شکر  اذیت نکردی و حسابی هم سوپ خوردیconnie_feedbaby.gif  (کلا از مزه سوپ این رستورانه خیلی خوشت میاد)

فقط اخرش دیگه خسته شده بودی

و مرتب میگفتی پاااشو پاااااشو بیریم بیریم اردک اردک اردک اردک...   

و ما هم دوباره بردیمت پیش اردک ها

 



برای خودت تنهایی توی پارک میچرخیدی و به همه سوراخ سمبه ها سرک میکشیدی           

حتی از سطل زباله هم نگذشتی و میخوستی توشو ببینی متفکر  

که شانس اوردیم بابا بهت رسید و کمکت کرد 

و نذاشت  بهش دست بزنی

 بیشتر از همه عاشق سرسره بازی هستی و انقدر بازی کردی تا خوابت گرفت

طوری که وقتی بابا سعید بغلت کرد  چشمات روی هم میرفت و سرت خم میشد رو

شونه بابا و دوباره بیدار میشدی و مقاوت میکردی که نخوابی کلی قیافت خنده دار شده بود نفسم 


                           

سعی میکنم فردا عکسایی که گرفتیم رو هم اضافه کنم

پ ن :عکس ها هم اضافه شد


تاتا عشق مامان و بابا


سلام عزیز دل مامان 


این روزا مدام در حال تغییر رفتاری و هر روز شیرین تر و خواستنی تر از قبل میشی طوری که وقتی خواب هستی هم دلتنگت میشیم

 

دیگه از نوزادی  به خردسالی وارد شدی و این کاملا توی رفتارهات مشخصه  خیلی نسبت به قبل مستقل تر شدی و  گاهی میخوای که تنهایی غذا بخوری و تا قاشق دست خودت نباشه غذا نمیخوری و لیوان اب رو هم حتما خودت بتنهایی باید بگیری و سر بکشی   


خییییییلی هم اجتماعی تر از قبل شدی و وقتی پارک میریم همش مشغول بازی با بچه ها و حتی بزرگتر ها میشی .و حسابی خودتو تو دل همه جا میکنی.    


خیلی با غریبه ها احساس راحتی میکنی و  میری پیششون و کنارشون میشینی و این منو بابا هستیم که دورادور مراقبت هستیم و دلمون شور میزنه که زیاد با ادم هایی که نمیشناسی رابطه نداشته باشی ولی چون از این رفتارهات و اینکه ترسو و خجالتی نیستی خوشحالیم سعی میکنیم زیاد مانعت نباشیم.


  

توی حرف زدن هم هزار ماشالله پیشرفتت خیلی خوبه و دیگه تقریبا  هرچیزی که میشنوی رو تکرار میکنی و جمله های دوکلمه ای و گاهی سه کلمه ای میگی مثلا همین امروز بود که رفتی پشت مبل که توپت رو بیاری ولی گیر کردی و بلند بلند میگفتی :

من گیر کرد .....من گیر کرد....

و من و بابا سعید هم که از خنده غش کرده بودیم اومدیم نجاتت دادیم.


 

من و بابا عاشق ممنون گفتن هات شدیم که محاله یادت بره و وقتی هم چیزی به من و بابا میدی اگه یادمون نباشه بگیم ممنون خودت قبل از ما میگی :منون منون        

    

کلمه هایی که میگی خیلی زیادن ولی اونایی که الان خاطرم هست رو مینویسم:


تنگال -چنگال

تمپایی- دمپایی

کولل-کولر 

میدی-مهدی

بینی

ابرو

دست

پا

بله

خاله

بسه

پاشو

دودوتا

سه

بسه

هاپو

گوش(گوخ) «ش» رو نمیتونی تلفظ کنی هنوز

                                                                                     

بابا نیست (وقتی بابا قایم میشه)

بابا سید(بابا سعید...وقتی بابا از در میاد تو بلند اسمشو میگی و ذوووووق میکنی )        


                        تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری 
ششم www.pichak.net کلیک کنید


بابا رفت(وقتی بابا میره سر کار)


بهت میگیم اسمت چیه؟....میگی :تاتا ....البته صداتو کلفت و مردونه میکنی

 

وقتی میگم مامان دست نزن...انگشت اشاره اتو میاری جلوی صورتت    و میگی :دس نزن و میخندی

یک روز که برده بودمت حموم   یا بقول خودت اب بازی(آب باسی) بعد از اب بازی که بابا سعید اومد تو رو ببره بهش گفتم زود حوله رو بپیچ دورش یخ کرد

اونوقت تو هم با زبون شیرینت در حالی که سردت بود گفتی: یخ کرد یخ کرد


خیلی خیلی شیرین و بامزه بودی عسل مامان

وقتی من دست بابا رو میگیرم زودی میای و تو هم دستش رو محکم بغل میکنی و میگی: بابا منه ...   بابا منه ....نمیدونی وقتی اینجوری میگی چه عشقی میکنیم

و همینطور اگه بابا بگه  مامان منه.. زودی میای منو بغل میکنی و میگی ماما منه ..ماما منه ..الهییییییییییییی فداااااات بشم  همه ی وجود مامان

 

و جدیدا به دایی میگی داتی  با اینکه قبلا درست میگفتی و وقتی من میگم دایی منه  زودی میپری دایی رو بغل میبکنی و میگی داتی منه ..داتی منه و اونموقع هست که دایی از ذوقش محکم بغلت میکنه وحسااابی ماچ ماچیت میکنه


وقتی هم از آب بازی توی حمام خسته میشی میگی: آب باسی بسه..آب باسی بسسسسسسسسه  و از تو وان بلند میشی و میری سمت در حموم


ودیگه اینکه یه پسر عموی جدید هم به اسم حسین پیدا کردی که 16 فروردین امسال بدنیا اومده اینم عکس حسین کوچولو