این روزا مشغول جستجو و پیدا کردن بهترین مهد و آمادگی برای شما هستم
امیدوارم موفق بشم تو انتخاب
عزیزدل مامان شما الان حدود یک ماهه که به کلاس ژیمناستیک میری
و کم کم داری تبدیل میشی به یه ژیمناست کوچولوی حرفه ای!
عاشق حرکات این ورزش شدی با اینکه اولش خیلی برات سخت بودن
امیدوارم موفق باشی عزیزم
عزیز دل مامان اومدم اینجا بنویسم که شما از قبل ماه رمضون دیگه اون زبانکده قبلی نمیری و علتش هم فقط زیاد بودن مسافت و گرما و ماه رمضون بود وگرنه که من خیلی از کارشون راضی بودم و شما هم اونجا رو دوست داشتی
قرار بود این چند ماه گرم شما بری همین زبانکده کنار خونمون تا اینکه ببینیم چی پیش میاد
تا حالا که ترم 3 رو داری تموم میکنی که عالی بوده و خدا رو شکر خیلی راضی بودیم
و اگر اوضاع همینطور ادامه داشته باشه دیگه تغییرش نمیدیم ان شا الله
خدایا به خواب پدر من آسایش
به بیداریش عافیت
به عشقش ثبات
به مهرش تداوم
و به عمرش برکت جاودان عطا کن
شکرانه اش با من
عزیز دل مامان شما آموزش زبان رو به صورت منظم و توی یه کلاس زبان که بیشتر شبیه مهد هست! و با دو سه تا دوست هم سن خودت شروع کردی و خدار و شکر خیلی به تیچر و همکلاسی هات علاقه پیدا کردی..فقط تنها سختی کار مسیر طولانی هست که هر جلسه باید بریم و برگردیم
برات بهترین ها رو از خدا می خوام
عزیز دل مامان چند روزه که شما رو مهد گذاشتم و برخلاف تصورم خیلی خوشتون اومده و اونجا رو خیلی دوست داری جوری که برعکس بچه های دیگه باید با هزار ترفند راضیتون کنم که برگردی!
و خیلی زود با دوستها و مربی اونجا صمیمی شدی و از همون روز اول اصلا نیازی به بودن من توی مهد نداشتی
اما چه کنم که احساس مادری و دونسته های اندکم مجبورم میکنن که بی خیال مهد بشم ..نمیدونم !شاید چند روزی رو به صورت ازمایشی ادامه بدم بلکه نظرم عوض شد یا اینکه راه حل بهتری برای تنهایی شما به ذهنم رسید
پ ن:چند روزی که آزمایشی مهد رفتی متوجه شدم که محیط مهد فقط از نظر پر کردن تنهایی خوبه ولی معایب زیادی هم داره ترجیح دادم ادامه ندیم و تنهایی شما رو با پارک و مهمونی رفتن و ثبت نام تو کلاسای مختلف پر کنیم
امروز من و شما و بابا جون برای دیدن همایش شاهنامه خوانی بختیاری رفته بودیم و اونجا براتون لباس محلی هم خریدیم
شما کلی از دیدن مراسم و مخصوصا ساز محلی لذت بردی عزیزم